بلیبور تو شوم تا کی مسافر

بیه خانه که آبی جان شده پیر

تو تا کی می شینی ده ملک مردم

آبی قدش خمیده گشته دلگیر


خدایا این سفر کی می رسه سر 

خودم اینچا دلم در پیش مادر

خدایا این سفر رحمی به من کن

که تا بینم دوباره روی مادر


الا مرغ سیاه و صبح شبگیر

سلامم را ببر بر مادر پیر

الا مادر سلامت می کنم من

حلالم کن که شبها داده یی شیر